سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و ولادت حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمدجواد غفورزاده
نوع شعر : مدح و ولادت
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قالب شعر : مربع ترکیب

باز دل، چـلّه‌نـشـین حـرمِ راز شده‌ست           مرغ شب، با نفس صبح هم‌آواز شده‌ست
باز با دست سحر، پنجره‌ها باز شده‌ست           باز فصلِ سفـرِ چـلچـله آغـاز شده‌ست


با نـسیـمی که به دل‌جـویـی من می‌آیـد
باز عـطر گـل نـرگـس ز چـمن می‌آید

این گـل لالـه، که زیـبـایی بی‌حـدّ دارد           در چـمـن تـازگی و لطـف مجـدّد دارد
نکـهـت فـاطـمـه و عـطر محـمّـد دارد           آفـریـنش به لبـش، ذکر خوش‌آمد دارد

این گل سرخ، که از گلبن توحید شکفت
هر که دیدش، «زَهَقَ الباطِلُ و جاءَ الحَق» گفت

جلوۀ « وَالقمر» و آیت « وَالعصر» آمد           رحـمت واسـعۀ بی‌حد و بی‌حـصر آمد
فـتح نزدیک شد و، زمـزمۀ نـصر آمد           کـارفـرمای دو عـالـم، ولیِ‌ عـصر آمد

گرچه در خوشدلی فاطمه، تردیدی نیست
زادروز پسرش هست، ولی عیدی نیست

چه بگویم که مرا عقدۀ عالم به گلوست           داستان من وغم، خاطرۀ سنگ و سبوست
کی شود پرده به یک سو رود از چهرۀ دوست           »آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست«

عید روزی‌ست، که بارد به جهان ابرِ کَرم
مـصلح کـل بـزند تکـیه به دیـوارِ حرم

عید روزی‌ست، که آفاق گلِ نور شود           از جهـان، سـایۀ بیـدادگـران دور شود
روز نابودی تزویر و زر و زور شود           یعنی از پرتو موسی، همه جا طور شود

عـید روزی‌ست، که آفـاق منـوّر گردد
باغ سـرسـبـز شود، باز ورق برگـردد

عید روزی‌ست، که دل‌ها شود از غصه جدا           روز آغـاز ثـمـربـخـشـی خـون شـهـدا
برسد پـرتـو روشـنگـر مصبـاح هـدی           تکـیه بر کعـبه زنـد منـتـقـم خـون خـدا

بشنود گوش فلک، صوت خوش تکبیرش
دولت عـدل شـود، دولـت عـالـم‌گـیرش

عید روزی‌ست، که با عشق، هماهنگ شود           عرصه بر تهمت و تزویر و ریا تنگ شود
نرم، چون آب، دلِ سخت‌تر از سنگ شود           باغ سرسبز و نشاط‌ آور و گل‌رنگ شود

عید روزی‌ست، که ایمان و امان تازه شود
یک چمن لالۀ پرپر شده، شیرازه شود

ای که جبریل امین، پیک پیام‌آور توست           ای که عیسای نبی، روز فرج، یاور توست
سرمۀ چشم ملائک، همه خاک در توست           چشم بر راه ظهورت به خدا، مادر توست

تو بـیا! تا غـم عـالم، هـمه از دل برود
کشتی از دامن توفان، سوی ساحل برود

نقد و بررسی